اینم اولین و آخرین پوشک آرتین خان ...
اینم یه جشن کوچولو واسه آرتین خان مامان
این صحنه برای 30 ثانیه اوله
و این صحنه برای 30 ثانیه دومه که دیگه دست به کار شده
این صحنه برای 30 ثانیه سومه که از حرف بابا بهمن که میگفت آرتین خان دست نزن شاکی شده
و در آخر صبرش سر اومده و بنده رو صدا میکنه
طفلکی حق داشت دیگه ... خوب کیک خودش بود
با تمام این اوصاف آرتین خان برای همه عزیزانی که تولد آرتین خان رو به یاد داشتن یه بوس بزرگ فرستاده
امسال هدیه من و بابا بهمن واسه جیگرطلامون یه زنجیر به همراه سرسره و یه خونه بازی بود
عکس های آتلیه آرتین خان هم هفته آینده آمادست و میذارم
آرتین عزیزم تولدت مبارک
چه زود 730 روز گذشت و چه زود 2 ساله شدی عزیزم
امروز تو 2 ساله شدی و من 2 سال از قشنگ ترین روزهای زندگیم رو با وجود تو که زیباترین و مهربون ترین و شیرین ترین هدیه خداوندی پشت سر گذاشتم.آرتین جونم نمیدونی امروز چقدر خوشحالم و چقدر هیجان دارم. احساس شادی همراه با استرس 2 سال پیش ساعت 10 و نیم صبح هشتم تیرماه هنوز همراهمه. از اینکه کنارمی و میتونم شیرین زبونی ها و شیرین کاری هاتو ببینم و میتونم تا دلم میخواد ببوسمت و بوت کنم و فشارت بدم و قربون صدقت برم خیلی خوشحالم.
و اما روز تولد آرتین خان ...
این از دوش صبحگاهی عسل مامان
این از خواب نیمروزی جیگر طلای مامان که یک ماهی میشه موقع خواب یه شیشه شیر و یه شیشه آب باید تو بغلش لالا کنن
و اما اولین آرایشگاه آرتین خان و عکس قبل و بعد از اصلاح
پسر خوشگلم 720 روز گذشت و تو روز به روز ماشالا بزرگ تر میشی و شیرین تر و شیطون تر!!
مامان سما به قربون بازی کردنت
آرتین عزیزم نمیدونم من باید از شما معذرت بخوام که نتونستم بیام پای کامپیوتر یا شما از من! چرا که دیگه لحظه ای آروم و قرار نداری و همش در پی بازی هستی و دیگه مثل قدیم ندیم ها نمیشه سرت رو با چیزی گرم کرد و جیم فنگ شد
آرتین جونم این روزها بیشتر کلمات رو میگی اما توی جمله بندی عشقی کار میکنی اگر هم نخوای حرفی رو بزنی هیچ رقمه کنار نمیای
لوس بازی و سر به سر گذاشتن رو خوب واردی
مولتی ویتامینت رو هم 2 ماهی میشه نمیخوری و با اجازه آقای دکتر کنار گذاشته شده
عاشق بیرون و پارکی مثل همه بچه ها
دستشویی خوب میری و منو از پیفی خوب مطلع میکنی اما سر جیشی زیاد حوصله به خرج نمیدی و وقتی کارت تموم میشه خبرم میکنی در هر حال همچنان دایپر میشی. البته منم چندان اصراری برای از پوشک گرفتن شما ندارم.
عاشق نقاشی هستی و البته عاشق زمانی که ازت غافل بشیم و در و دیوار رو صفا بدی
عسل مامان بدجوری درگیر درس و مشق دانشگاش شده!!
فقط نمیدونم چرا بینی مبارک ایشون به این حال و روز افتاده!!
چند هفته پیش رفتیم پارک مادران. اینم آرتین خان بنده که حسابی گرسنه اش شده بود. وای که هر وقت این عکس رو میبینم دلم برای صبحانه تو هوای آزاد تنگ میشه
اینم کن سولقان (کوهسار) که آرتین خان کلی با اردک ها حال کرد و باز هم مامان سما فدای اون جدیت در خوردن هندوانه که منم مثل خودت خیلی دوست دارم. تابستون و فقط هندونه ...
آرتین خان و یه نموره انتظار