آرتین خان خان ایران

آرتین خان در تاریخ ۸۹/۴/۸ در صبح قشنگ یک روز تابستانی پا به دنیا و دنیای قلب ما گذاشت

آرتین خان خان ایران

آرتین خان در تاریخ ۸۹/۴/۸ در صبح قشنگ یک روز تابستانی پا به دنیا و دنیای قلب ما گذاشت

بالاخره ست کردیم

بعد از مدتها جست و جو بالاخره مامان سما تونست از اون ور مرزها!!! یک جفت لباس ست برای خودش و آرتین خان جفت و جور کنه

(اینم حرکت جدید آرتین خان که سرشو بالا میگیره و با چشماش و ابروهاش اشاره میکنه)



دوستانی که درباره لباس پرسیده بودن که از کجا خریدم
باید بگم از ترکیه گرفتم و اگه راهش نزدیک بود حتما برای شما هم میرفتم میگرفتم
آخه میدونین که من شما ها رو خیلی خیلی دوست دارم
خاله های عزیز

روز بدر مبارک

بهمن جون

مهربون ترین همسر دنیا و بهترین بابای روی زمین

امسال اولین سالیه که رسما بابا شدی


روزت مبارک عزیزم


و اما ....


آرتین عزیزم

بزرگ مرد کوچک


روز تو هم مبارک دلبندم


۱۱ ماه و ۲ هفتگی

تکامل آرتین خان در ۱۱ ماه و ۲ هفتگی


(عکس دیشب آرتین خان که ساعت ۱۲ و نیم شب از خواب بیدار شده و منتظر بابا بهمنه که از سر کار بیاد)

آرتین خان عشق فرمون رو داره و تا توی ماشین میشینیم میخواد بره بچسبه به فرمون!!!

عاشق یخچاله به طوری که داروهای بد مزه رو فقط جلوی یخچال باید بهش داد!!

عشق حموم رو داره و این روزها توی وان ش میخواد بایسته.  از طرفی اسباب بازی هاش افاقه نمیکنه و مجبوریم انواع واقسام شامبوها رو از توی وان ایشون بیدا کنیم!!

اگه حین چهاردست و با رفتن بخواد اسباب بازیش رو هم با خودش حمل کنه قبلنا توی یکی از دستاش میگرفت و همون طوری حرکت میکرد اما تازگی ها یاد گرفته میگیره به دندون!!!!

وقتی دستاشو میگیریم که تاتی تاتی کنه یه کمی جلو حرکت میکنه و بعد که هول میشه و هیجانی به بهلو قدم برمیداره تند تند ...!!!

یاد گرفته باهام دالی بازی میکنه و فقط بلد نیست بگه دالی و من به جاش میگم!!

اگه چیزی رو نخواد سریع میگیره و برت میکنه!

اگه چیزی رو نخواد بخوره خیلی راحت انگشتش رو میکنه تو دهنش رو خوراکی مبارک رو اخراج میکنه!!!

تا یک ماه گذشته وقتی دستشو میگرفت و می ایستاد و تکیه میداد به وسایل باید مواظبش می بودم که نیافته اما الان دیگه میشه به تکیه کردنش به مبل و صندلی و در و دیوار اعتماد کرد

۲ هفته هست که یاد گرفته میره لب تخت و یکی از باهاش رو انقدر بالا میبره که برسه به تشک تخت و انقدر نق نق میکنه تا ببریمش بالا (خدا به دادمون برسه وقتی بتونه بره بالا که دیگه خیلی خطرناک میشه)

وقتی یه توبی میبینه هی تند تند میگه توه توه ....

 اصلا غذا نمیخوره مگر صبحانه ها با ترفند بنیر و شام و نهار با ترفند ماست بشه غذایی به خوردشون داد.

ماشالا چشاش انقدر تیزبینه که هر وسیله ای رو زیر مبل و کابینت سریع السیر بیدا میکنه و سریع سینه خیز میشه و انقدر زور میزنه تا بالاخره به چیزی که زیر کابینت یا مبل هست برسه

آخ آخ امان از دست موبایل که هر وقت ببینم هیجانی شده میدونم که یه موبایلی رو یه جایی بیدا کرده!!

کمی تا قسمتی کلمه نه رو میفهمه و وقتی ۲-۳ بار بهش بگم نه مکث میکنه و بی خیال کاری که میخواسته بکنه میشه

هر کی از در خونه بخواد بره بیرون جیغ میکشه و گریه میکنه و قاطی میکنه و به جای بابا میگه ماباماباباماما !!! بعدش هم که شخص مورد نظر دور میشه همچنان با نق و نوق دست تکون میده.

وقتی موهاشو سشوار میکشم با تعجب نگاه میکنه و در میره!

وقتی از این جوجو بازی ها باهاش میکنم د بدو که در رو چنان فرار میکنه و میخنده که خدا میدونه

تا صدای آهنگی رو بشنوه شروع به دست زدن و نانای کردن میکنه. روزی که شمال بودیم برای رحلت خمینی دسته راه افتاده بود و با وجود اینکه ما تو ماشین بودیم اما آقا آرتین شروع کرده بود دست زدن و نانای کردن!!!

علاقه خاصی به باز و بسته کردن در بیدا کرده طوری که وقتی یه چیزی جلوی در میذارم که این کارو نکنه چنان جیغی میکشه و اخمی بهم میکنه که مجبور میشم کوتاه بیام!

علاقه آرتین خان به چایی بیشتر از بیش شده طوری که هر چقدر بدی میخوره!!

آرتین خان عاشق بازی کردن توی تشکه که قبل از خواب باید یک ساعتی رو اختصاص بدم به این کار!!

شب ها زودتر از ساعت ۱ نیمه شب نمیخوابه!! من و بهمن چشمامون خمار خوابه اونوقت آرتین خان همچنان مشغول بازی با کفگیر ملاقه هاست!! وقتی هم چراغارو خاموش میکنیم یه راست میره میشینه وسط هال!!!

کافیه یه کاغذ بیدا کنه دیگه نیازی به توضیح نیست این انیمیشن گویای همه چیزه!

چند روزیه علاقه خاصی به مسواک بیدا کرده و تا برسه به دستش دیگه ول کن نیست (آخه خطرناکه میترسم دسته مسواک یه دفعه بره تو حلقش!!)

از اونجایی که مامان سما یک بار موهای آرتین خان رو کوتاه کرد بابا بهمن ازش قول گرفته که دیگه شیطونی نکنه و بذاره موهای آرتین خان بلند بلند بشه

علاقه عجیب به ماشین لباسشویی طوری که وقتی از خواب بلند میشه اول از همه میاد میشینه جلوی ماشین و با وجود اینکه درش بستس میره دماغش رو میچسبونه به شیشه و لباس ها رو نگاه میکنه!!!

۲ هفته دیگه تولد آرتین جیگره

آخ که مامان سما میمیره برات. خیلی خیلی دوستت دارم آرتین عزیزم



راستی خدا جون


اینم شعر جدید ناناجون به مناسبت تشویق آرتین خان به خوردن غذا:


باز قاقالی لی داریم

داریم غذا میاریم

فرنی و سوب حریره

آرتین ما قویه

غذا بخور بزرگ شی

بیروز هر نبرد شی

لب کوچولوتو باز کنگ

غذاهارو هامه کن

هندونه خوری بعد از مریضی

یک هفته ای درگیر مریضی آرتین خان بودیم و خدا رو شکر بعد از مدتی دوباره لبخند و شادی و خنده و بازی تو خونمون برگشت

وای که خدا برای هیچکی بیماری نیاره

آرتین مامان ۲ روز کامل تب داشت و بعد از اون یه سری دونه های قرمز بدنش زد. منم حساس و تو این مدت ۲-۳ بار بردمش دکتر و میگفتن این یه ویروس جدیده که باعث دونه زدن در قسمت های گلو و دست و با میشه و اصلا به بدن و بشت سرایت نمیکنه

خلاصش کنم که بماد دادن و میمالم به زخم های کوچولوش و امروز یه کمی دونه ها کمرنگ تر شدن

ولی هر لحظه خدا رو شکر میکنم که آرتین عزیزمون دوباره سرحال شده و بازی میکنه


اینم جشن هندونه خوری آرتین خان و مامان سما


ولی خداییش عجب حالی میده بدون اینکه نگران کثیفی فرش و لباس باشی هندونه بازی کنی!!!


اینم قطره ای از ذوق مامان سما از سلامتی آرتین خان



فدای اون خنده نازت بشم که تو همه دنیای مایی



عشق من و بهمن

دقیقا امروز:


2 سال و 2 ماه و 2 هفته و 2 روز

از پیمان عاشقانه من و بهمن میگذره


تعطیلات خرداد/ میلاد ارنواز جون


تعطیلات خردادماه 90 رو رفتیم شمال دیدن اقوام و تازه کردن آب و هوا

خوش گذشت اما دقیقا روزی که برگشتیم آرتین خان شروع به تب کردن کرد

بردیمش دکترو هر ۴ ساعت یک بار استامینوفن بهش میدم

اما زیاد حالش مساعد نیست

حسابی از رفتن به مسافرت پشیمون شدیم هم من و هم بهمن

خداجون حال پسرم رو زودتر خوب کن طاقت بی قراری و بی تابیش رو ندارم. کاش من مریض میشدم به جاش

...............


عکس های سومین سفر آرتین خان (سیاهکل)



امیررضا و آرتین خان

البته آرتین خان تمام اسباب بازی های امیررضا (پسر عمه) میگرفت و بازی میکرد اما نمیدونم چرا تو این عکس انقدر مظلوم افتاده!




اینم عکس ارنواز جونه که 2 ماهشه و میشه دختر پسردایی بابا بهمن

۹۰/۱/۱۰


۱۱ ماه تمام

امروز 90/3/8

آرتین خان یازده ماهگیش رو تموم کرد

و روز به روز به تولد یک سالگیش نزدیک میشه


خدای من پارسال در چنین روزهایی هر هفته با بابابهمن میرفتیم سونوگرافی تا میزان دریای شناور آرتین خان رو اندازه بگیریم و مدام در استراحت بودم


خداجون شکرت که یه پسر سالم و سلامت و خوشگل بهمون دادی


تولد ۳۰ سالگی بابا بهمن

امسال اولین سالیه که روز تولد بابا بهمن آرتین خان کنارمونه

بابا بهمن 30 ساله شد

اینم عکس سه نفری

چی؟؟؟

آهان هدیه ها ؟! ....

من برای بابا بهمن قلیان گرفتم. آرتین خان کف اصلاح و مامان نسرین و سمانه جون هم کاپشن شلوار ورزشی آدیداس


------------


و اما تغییرات آرتین خان در  روزهای پایانی ماه یازدهم


حدود 7 ثانیه ای روی پاهاش می ایسته

انگشت هاشو می کشه روی لباش و بوووو بووو میکنه